يد جمال الدين در ماه شعبان 1254 ق (1217 ش/ 1838 . میلادی) در روستای اسدآباد همدان در محله با سابقه «امامزاده احمد»(درمحل بنای یادبود کنونی) بهدنيا آمد. پدرش سيد صفدر، عالمي پرهيزگار و دانشمند و مادرش سکينه بيگم، زني باسواد بود. وی از پنج سالگي آموزش قرآن مقدمات عربي را را نزد پدر و مادر آغاز کرد.
توضیحات
سيد جمال الدين در ماه شعبان 1254 ق (1217 ش/ 1838 . میلادی) در روستای اسدآباد همدان در محله با سابقه «امامزاده احمد»(درمحل بنای یادبود کنونی) بهدنيا آمد. پدرش سيد صفدر، عالمي پرهيزگار و دانشمند و مادرش سکينه بيگم، زني باسواد بود. وی از پنج سالگي آموزش قرآن مقدمات عربي را را نزد پدر و مادر آغاز کرد. در سال 1264 ق، به همراه پدرش «سيد صفدر» وارد قزوين شد و بمدت چهار سال در حوزه علميه اين شهر به درس و بحث پرداخت و در ادبيات عرب، منطق، فقه و اصول سرآمد همدرسان خود شد. سيد در سال 1266 ق همراه پدر به قصد نجف اشرف از تهران حرکت کرد و به شاگردی شيخ مرتضي انصاري و ملا حسین قلی همدانی در آمد. در سن ۱۸ سالگی در اکثر علوم رایج در آن زمان به مقام عالی رسید. بعد به هندوستان و حجاز و مکه سفرهایی کرد و سرانجام به افغانستان مراجعت نمود. ودر آنجا شریک اسرار دوست محمد خان امیر افغانستان شد. در جنگ هرات نیز همراه او بود. سپس به مصر رفت و با دانشمندان آنجا همنشین شد. او در مصر به خاطر دانش و کمالاتش بسیار معروف شد و در جامع ازهر منطق و فلسفه درس میداد. شیخ محمد عبده و گروهی از فضلای مصر در کلاس او حضور داشتند. سید جمال در 1254 هجری قمری، بنا به دستور شیخ انصاری عازم هندوستان شد و ضمن آشنایی با علوم جدید سعی کرد تا مردم و خصوصا مسلمانان را علیه استعمار انگلستان بسیج کند. مدتی او را در کلکته زیر نظر حکومت انگلیسی هند نگاه داشتند و بعد که اجازه یافت از راه دریای سرخ به اروپا رفت. در لندن و پاریس مورد توجه مقامات سیاسی اروپا بود. در پاریس با همکاری شیخ محمد عبده به انتشار روزنامه عروه الوثقی مبادرت نمود. که فقط ۱۸ شماره از آن منتشر شد. با نشر مقالات اندیشههای خود در مورد اتحاد اسلام را میپراکند. بالاخره به حجاز سفر کرد و از بوشهر به ایران وارد شد و به تهران رفت و در خانه حاجی محمد حسن امینالضرب ساکن شد.چند بار با ناصرالدینشاه ملاقات کرد و از ضرورت قانون گفت ولی شاه سخنان او را نپسندید و پس از مدتی امر به اخراج او از ایران کرد. از راه مازندران به قفقاز و بعد به مسکو و پترزبورگ رفت. در سفری که به مونیخ رفت با ناصرالدینشاه و امینالسلطان ملاقات داشت و به دعوت آنان دوباره به ایران بازگشت. مدتی درشاهعبدالعظیم بود که باز به دستور شاه با افتضاح او را بیرون کردند. به بغداد و بصره سپس به اروپا رفت. سلطان عبدالحمید او را به استانبول دعوت کرد و امیدوار بود از نفوذ او برای اداره کشورهای اسلامی امپراتوری عثمانی بهره گیرد.در استانبول میرزا آقاخان کرمانی وشیخ احمد روحی و خبیرالملک به تشویق او به نشر مطالب علیه شاه و اتابک پرداختند. پس از کشته شدن ناصرالدینشاه به دست میرزا رضای کرمانی که از مریدان او بود، دولت ایران خواستار تحویل او شد ولی مقامات عثمانی نپذیرفتندپس از مدتی از چشم سلطان افتاد و مواجب او را قطع کردند و با فقر زندگی میکرد تا اینکه در ۱۳۱۴ هجری قمری (۹ مارس ۱۸۹۷ میلادی) در استانبول درگذشت دولت افغانستان تقاضائی مبنی بر انتقال کالبد سید به زادگاه اونمودکه این درخواست از سوی دولت عثمانی مورد قبول واقع شد و اکنون مزار و آرامگاه سید جمالالدین اسدآبادی در محوطه دانشگاه کابل میباشد . او توانست در شهرهای انگلستان و فرانسه نشریات " عروة الوثقى" و "ضیاء الخائفین " را منتشر کند .تتمه البیان فى تاریخ الافغان ، القضا و القدر، اسلام و علم ، نیجریه یا ناتورالیسم ، الوحده الاسلامیه و الواردات فى سر التجلیات از جمله آثار مهم قلمی اوست .همچنین نامه ها، سخنرانيها، مقالات، مذاکرات و مصاحبه ها. که تعدادي از اينها با عناوين «مقالات جماليه»، «نامه هاي سيد جمال الدين»، «شرح حال و آثار سيد جمال الدين» يا در کتابهايي که پيرامون زندگي و آرمان سيد نوشته شده به چاپ رسيده است. او شعر نیز می سرود و به نام افغانی تخلص می کرد. از او با نامهای جمالالدین الافغانی و سید محمد بن صفدر الحسین نام برده میشود . با وجود لقب «افغانی» که او خود را با آن معرفی مینمود و با آن شناخته شده بود، وی ایرانی و شیعه و از مردم اسدآباد همدان بود هرچند گروهی معتقدند که وی حنفی مذهب و از مردم اسدآباد مرکز ولایت کنر افغانستان است. گمان میرود که سیدجمالالدین صلاح نمیدانسته کسی به هویت وی پی ببرد به طوری که گاهی به جای اسدآبادی، اسعدآبادی امضا مینمود امام محمد عبده شاگرد سید جمال الدین و مترجم کتاب نیچریه وی به زبان عربی، در مقدمه ترجمه کتاب مینویسد، سید جمال الدین ایرانی بود ولی به دو علت خود را افغانی معرفی مینمود: اول اینکه بتواند در کشورهای عربی خود را سنی معرفی کند و به هدفهایش برسد. دوم اینکه خود را از دست مقررات سختی که دولت ایران برای اتباعش در خارج قرار داده بود برهاند. منبع: با اندکی تخلص از کتاب گلشن راز تهيه و تدوين جمعی از پژوهشگران حوزه علميه قم